آیلا خانم

بالاخره مامان تنبل گلبرگ عکس نازش رو برامون ایمیل کرد مامان ,من... گلبرگ رو وقتی تازه چند ساعت از تولدش گذشته بود دیدم...دیگه ندیدمش تا حالا که این عکس رو مامانش واسم سند کرد نیدونم ...این عکس مال کیه......ببین ماشالا چه نازه دخترمون من عاشق لباساش شدم ...

مامان بعد از اینکه بابک 4 ماه و سه روزش شده بود ,بالاخره به دیدنش رفتیم اما از اونجایی که ماشالا شما خیلی شیطنت می کردی ....من هم توانایی کنترلت  رو نداشتم ...نتونستیم زیاد بونیم.....خاله سارا از شما و بابک  عکس گرفت ....بعد از چند روز واسم ایمیلش کرد.....تو عکس که بابک جونو دیدم. انگار اولین باری بود که می دیدمش...از بس خونه خاله سارا ,چشم به شما بود که خرابکاری نکنی, قیافه بابک درس حسابی یادم نبود..........هزار الله اکبر واسه بابک...پسرمون ...آقا و متین و دوس داشتنی بود خدا واسه بابا ومامانش حفظش کنه ...

                                                                                            ستاره زندگیمون 8 ماهگیت مبااااااااااااااااااااااااااااااااااارک ...

از اون بالا قربونت برم فقط تلویزیونو واست جالب بود آخه جونه دلم من کلی از پایین شکلک در میاوردمو سرو صدا می کردم که توجهت جلب شه ولی انگار نه انگار ...

ما 2 هفته قبل تولدت رفتیم خونه مان اینا وقتی 18 روزت شد برگشتیم اهواز حالا همه دوس دارن تو رو ببینن.........همش میگن:کی میاین دیگه؟چرا نمیاین؟ آخه ماشین بابا جونی خیلی .بماند از طرفی بابات خیلی دوسش داره حاضر نیس عوضش کنه...... تخمین واسه رفتن آخر آبان قبل از تموم شدن لیو زایمانم   ...